گالری عکس

عکس های بازیگران

گالری عکس

عکس های بازیگران

زندگی نامه حمید گودرزی


  

متولد 2 آذر 1356... تهرانی اصیل... بچه میدان آر‍‍‍ژانتین و فرزند اول خانواده... پدرش تاجر فرش و مادرش خانه دار... تنها
خواهرش گرافیک خواند و اکنون دنبال حقوق و وکالت است... کلاس اول دبستان کتابهایش را به دوره گردی داد و جایش گوجه سبز گرفت!!... دیپلم تجربی از منطقه ی 6 تهران... فارغ التحصیل دانشکده ی هنر و معماری... صدایش هم مثل تیپ و چهره اش است... با مادرش تنها چهارده سال اختلاف سنی دارد... از بیست سالگی وارد حرفه ی بازیگری شد... مجموعه ی "دانی و من" اولین کار او بود که در آن بیست ترانه اجرا کرد... هنگام پخش سریال دانی و من پیرزنی از او سراغ کاستش را گرفت... به خوبی از عهده ی ایفای نقش یک معتاد برآمده است"دیوار شیشه ای"... عاشق مبایل،شنا و ماشین سواری... هنگام بازی از دستها و عضلات صورت هم بهره می گیرد... سال 1374 در کنکور و رشته ی دندان پزشکی قبول شد اما عاشق بازیگری بود و نرفت... مخالفت شدید پدر و مادر با فعالیت او در عرصه ی بازیگری... شبی که مهدی هاشمی در جشنواره ی فجر سیمرغ گرفت حمید تصمیم گرفت بازیگر شود... یک بار اتومبیل بهروز بقایی مقابل دبیرستان حمید پنچر شد و او آن را هل داد!... همان جا از بقایی خواست راه ورود به سینما را به او یاد بدهد... قاسم جعفری او را برای نقش اصلی سریال"همسفر" می خواست که جور نشد... هجده ماه بعد حمید در "مسافری از هند" با جعفری همکاری کرد... در ابتدا قرار بود شهرام حقیقت دوست نقش فرزاد را بازی کند... نقش رامین در مسافری از هند هم به حمید پیشنهاد شد ولی او فرزاد را که جای کار بیشتری داشت انتخاب کرد... فرزاد نادری هیچ شباهتی به شخصیت حمید نداشت... خیلی ها می گویند بدون حمید این نقش هدر می رفت (فرزاد)... عاشق ترانه معروف "گل گلدون من"... تا کنون در فیلمهای "سهراب" ، "پسران مهتاب"، "بازنده"، "چپ دست"و "قتل آنلاین" بازی کرده... اهل مخفی کردن حقایق زندگی اش نیست... در میان شهر های جهان فقط پاریس را قبول دارد و بس... می گوید غربی ها برنامه هایی که برای مردم خود نمی خواهند را با ماهواره برای ما پخش می کنند... پس از مسافری از هند "تب سرد" را هم برای "شهرزاد فیلم"( متعلق به قاسم جعفری) بازی کرد... به خاطر حال و هوای خاص "کمکم کن" چند وقت دچار افسردگی شد... معتقد است هیچ کس در دنیا مادر نمی شود حتی پدر هم جایش را نمی گیرد... در برخورد اول خشک و مغرور به نظر می رسد اما مهربان و احساساتی است... می گوید برای حل مشکلات ترافیک تهران به متقاضیان ورود ویزا بدهید!... ازدواج در بیست شهریور1383... متعصب است و دوست ندارد همسرش در سینما بازی کند... دوست ندارد حتی یک نفر همسرش را ببیند چه برسد به این که هزاران نفراو را روی پرده ی سینما ببینند!... هنگام عصبانیت فقط دادو بیداد می کند و اهل برخورد فیزیکی نیست... بهترین سکانسش را مکالمه با گلدان قبل از خواستگاری پروانه در مسافری از هند می داند... هنگام خوشحالی فقط راه می رود و با یادآوری موضوع لبخند می زند... از این که در مورد کسی قضاوت اشتباه کند ناراحت و پشیمان می شود... قصد ادامه تحصیل در رشته ی معماری و خارج از کشور را دارد... شهرت برایش عادی شده... از این که موقع غذا خوردن او را نگاه کنند خوشش نمی آید و به همین دلیل بیرون غذا نمی خورد... هنگام رانندگی همیشه کمربند ایمنی می بندد... معتقد است زن و شوهر باید هم سطح هم باشند و اگر زن فرهنگ بالاتری داشت عیب ندارد... همسرش خانه دار است و تا حدودی با فعالیت هنری او مخالف... موقع خرید به شدت اهل چانه زنی و تخفیف گرفتن است... موسیقی سنتی با روحیه ی او سازگار نیست و غمگینش می کند... در اتومبیلش همیشه رادیو گوش می دهد... عقیده دارد شهرتی که با ثروت همراه نباشد دوزار نمی ارزد!... تئاتر را فقط به صورت دانشگاهی کار کرده... سعی دارد هر فیلمی را بازی نکند... اجازه نمی دهد نمازش قضا شود... آرامش را در دو عامل می بیند:سلامتی و پول... عقیده دارد مشکل امروز مردم ما کمبود لبخند است... فاقد علاقه به سوپر استار شدن... نقش های غیرعادی مثل معلول یا دیوانه را دوست دارد... در آرزوها و دعاها هرگز سلامتی را فراموش نمی کند... او را یکی از عوامل موفقیت فیلم بازنده می دانند... مدتی با قاسم جعفری دچار اختلاف شد و با حضور در سریال "سرگشته" با او آشتی کرد... گروه هفت، شش نفره بود و برای نفر آخر فقط دنبال حمید گودرزی بودند... شهاب حسینی او را به گروه موسیقی هفت پیشنهاد کرد... در اغلب نقش هایش گستاخ، تلخ اندیش، عاصی، بی پروا و لبریز از شیطنت بوده است... می خواهد تهیه کننده شود تا دغدغه ی کار برای دیگران را نداشته باشد... قرار بود "گل یخ" را بازی کند که نقش به گلزار رسید... عقیده دارد بازیگر باید جامعه شناس، روانشناس و موسیقی شناس باشد... همیشه نقش های واقعی(نه سیاه سیاه و نه سفید سفید) را ترجیح می دهد مثل نقش فرزاد مسافری از هند... خوشبختی را در رسیدن به اهداف مورد نظر می داند... در آلبوم گروه هفت، هفت ترانه اجرا کرد... می گوید در ایران خیلی بیشتر از توان بازیگر از او کار می کشند... ادعا دارد با شرایط موجود در هالیوود بهتر از مارلون براندو نقش ها را بازی می کند!... تجارت فرش و شکلات هم می کند چون بازیگری را بدون آتیه می داند... می گوید با این شرایط سخت بازیگری در ایران رابرت دنیرو هم نمی تواند کار کند!... از ضعف فرهنگی بعضی ها که می گویند بازیگر با انتشار خبر ازدواجش از چشم می افتد متاسف است... عاشق هنر پیشه هایی ست که واقعا بازیگرند... اگر بازیگر نمی شد دوست داشت مربی فوتبال شود... به ورزش های بوکس، تنیس و بدنسازی علاقه دارد... بازیگری را که با ایفای نقشی مبدل به آن آدم می شود دچار بیماری دوشخصیتی می داند... اگر رئیس جمهور می شد اول گرانی را از بین می برد تا مردم راحت شوند... روزی چهار، پنج فیلم می بیند... میگوید:" مشوق اصلی من در بازیگری خودم هستم"... پیش بینی اش در مورد رنگ سال 84 درست بود... عاشق بازی براندو، پاچینو و دنیرو... برای رسیدن به آرامش موسیقی کلاسیک گوش می کند... با پایان سریال مسافری از هند مشکل نداشت... یک جورهایی استقلالی است... سال 1374 با کامبیز دیرباز و پرستو گلستانی هم دانشگاهی بود... از میان ایرانی ها بازی پرستویی، اکبر عبدی و گلچهره سجادیه را می پسندد... برای انتخاب نقش به قصه توجه زیادی می کند... به سازهای پیانو و ساکسیفون علاقه دارد... بازی برای بهمن فرمان آرا، ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی را دوست دارد... عقیده دارد بدون معنویت فرد به ابتذال و تکرار می رسد... از فضای کاسب کارانه ی سینما دلسرد شده... موقع فیلم برداری در شهرستان هم مدام با خانواده در ارتباط است... صدای شهاب حسینی را خیلی می پسندد و خودش هم پیشنهادات زیادی برای خوانندگی دارد... فعلا به کاست انفرادی فکر نمی کند اغلب هم اعضای گروه هفت به خاطر برنامه ی سینمایی او کوتاه می آیند.
خوش باشید     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد